خب خیلی ببخشید که چند روز گذشته سرم خیلی خیلی شلوغ بود پس امروز تصمیم گرفتم براتون ادامه
پست هام رو بذارم
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
الان میخوام یه خلاصه از فصل یک قسمت اول براتون بگم و امیدوارم خوشتون بیاد ^-^
البته بخاطر خیلی کامل بودنشون توی هر پست یه قسمت رو میذارم ولی به سرعت کاملشون میکنم
این متن ها کاملا بدون اسپویل قسمت های آیندشون هستن و اسپویل ها رو جاهای دیگه بعدا میذارم
این عکسی که میبینید پوستر رسمی فصل یک هست که غول عظیم الجثه رو نشون میده در حالی که
ارن آماده ی جنگیدن با اون هست و داستان دقیقا از همینجا شروع میشه
سازنده ی فصل اول این انیمه استودیو WIT هستش
تاریخ اکرانش هم 29 سپتامبر 2013 عه
خلاصه ی قسمت اول:
با شروع انیمه صدای سوت مانندی پخش میشه ( صدایی که باعث میشه مثلا بعد از گوش دادن به چیزی با صدای
بلند تا چند دقیقه بقیه ی صدا ها رو نشنوین ) و بعد پرنده هایی که پرواز میکنن و مردمی که زندگی عادی دارن رو
به نمایش میذاره کسانی که شاد و سرزندن و هیچ ترسی در وجودشون نیست و بعد مردم ترسیده رو نشون میده که
به دیوار رو به روشون خیره شدن و دست یه غول که روی دیوار گذاشته شده و بعد بیرون دیوار نمایش داده میشه
غول های ریز و درشتی که دور دیوار صف کشیدن و بعد صفحه عوض میشه و مکانی مثل جنگل بعد از بارون نمایش
داده میشه که اسب ها درحال حرکت در اونجا هستن با تعدادی سوار که شنل های مخصوصی پوشیدن که علامت
دوبال ( سفید و ابی ) رو داره (اسم این علامت بالهای ازادی هست که نماد لژیون گشت یا تو ترجمه های دیگه
واحد شناسایی هستش ) و بعد متوجه غولی که سد راهشون میشه میشیم و اونها ارایش نظامی میگرن که این
قضیه به ما نشون میده که اونها بیرون دیوار ها مشغول هستند و با یک ضربه به گردن غول تیتراژ شروع میشه.
پلان اول انیمه بعد از تیتراژ اول یه تعداد گل رو نشون میده و بعد همه جا خون میپاشه و غول ها نشون داده میشن
و بعد یه پسر بچه رو میبینیم که از خواب میپره و حالت ترسیده ای به خودش گرفته و زیر یه درخت همراه دختر دیگه ای
هست اسم این دختر میکاسا آکرمنه و پسر بچه هم ارن یگر هست که تو پست معرفی شخصیت کامل راجبشون
توضیح میدم . ارن از خواب بیدار میشه و شروع میکنه به زدن حرف های عجیب غریب و میکاسا کمی تعجب میکنه
ولی بعدش مشخص میشه که ارن اون خواب رو به یاد نداره . و میکاسا تنها چیزی که براش مهمه گریه کردن ارن تو اون
لحظه هست.
و تو بخش بعدی صدای مردی رو میشنویم که راجب دیوار ها میگه . به این افراد کشیش میگن و دینشون هم دیوار
پرستیه اما همونطور که میبینید طرفداران کم دارن و کسی بهشون اهمیت نمیده . بعد از مدتی راه رفتن توی شهر
ارن و میکاسا هانس(هاینز هم ترجمه شده-_-) رو میبینن که با ارن حرف میزنه و بعد متوجه میشیم که اون و چند تا
دیگه از سربازها مستن و الکی خوش میگذرونن ولی این برای ارن قابل تحمل نیست چون فکر میکنه ممکنه هرلحظه
بهشون حمله شه و سربازها باید برای دفاع اماده باشن و اما بعد حرف هانس بهش میفهمونه که اگه سربازا درحال
اماده باش باشن باعث وحشت و ترس بیشتر مردم میشن ولی وقتی مردم اونا رو اینطوری ببینن ارمش ایجاد میشه.
با حرف های بعدیشون مشخص میشه که پدر ارن یه دکتر هست که دهکده ی شیگانشینا( محل زندگیشون) رو یکبار از
طاعون نجات داده .
بعد از یه بحث کوتاه ارن و میکاسا از هاینز سان جدا میشن و تو راهشون درباره ی رویای ارن یعنی پیوستن به
واحد شناسایی حرف میزنن . ولی با شنیدن صدای ناقوس این بحث نمیه تموم رها میشه چون ارن دست میکاسا
رو میگیره و به طرف دروازه های اصلی میبره . جایی که واحد شناسایی داره از گشت برمیگرده . ارن اول لبخند
میزنه ولی بعد صورت های زخمی و حال بد همه نشون داده میشه و همهمه ی مردم که شاکی از اینطور کشته
شدن ادم هان و به نظرشون مالیاتی که میدن نباید صرف گشت ها بشه در همین حال صدای زنی بلند میشه
که پسرش موسی رو صدا میزنه و یکی از سرجوخه ها دست باقی مونده از جنازه ی پسرش رو بهش میده . بینشون
حرف هایی رد و بدل میشه که باعث میشه مردم شاکی تر و عصبانی تر بشن.
میکاسا ارن رو میکشه و میبره به سمت خونه و ازش میخواد رویاش رو فراموش کنه . اما ارن بیشتر از این حرف ها
قراره پای رویاهاش وایسه . توی خونه شاهد یه جمع صمیمی هستیم یه خانواده با یه پدر و مادر مهربون که با
بچه هاشون خوبن . سر میز غذا میکاسا تصمیم میگیره رویای ارن رو بگه و این باعث عصبانیت مادرش میشه اما
پدرش تنها چیزی که بهش میگه اینه که بعد از برگش از سفر کاریش به دیوار داخلی زیرزمینی که همیشه از اون دور
کرده رو نشونش میده. بعد از مشاجره ی کوچیک ارن و مادرش ارن از خونه میزنه بیرون . و بعد ما شاهد پسری هستیم
که بهش زور گویی میشه و متوجه میشیم اسم اون پسر ارمین هست . ارن و میکاسا ارمین رو نجات میدن و بعد
با هم کنار رودخونه میشینن و مشغول صحبت راجب دنیای بیرون میشن.
یکی از نکاتی که اینجا متوجه میشیم این هست که دولت داخلی علاقه نشون دادن به دنیایی بیرون رو منع کرده و
پدر و مادر ارمین در بیرون دیوار ها کشته شدند اون هم وقتی ارمین خیلی کوچیک بوده.
و بعد با دیدن یه رعد و برق طلایی و یه زلزله شاهد بخش آغازین انیمه ایم درست همون جا که شروع شد . و بعد
اون غول ( غول عظیم اجثه ) دروازه ای رو شکوند و باقی غول ها داخل دیوار ها اومدن. ارن و میکاسا به سمت خونه
رفتن که مادرشونو نجات بدن اما دیر شده بود ! آوار پاهای کارلا یگر رو خورد کرده بود ولی همونجا بود که هانس برای
کمک بهشون اومد . ولی اون نمیتونست توی اون شرایط غولی بکشه پس بچه ها رو برداشت و با فرار کردنش اجازه
داد تا ارن خورده شدن مادرش توسط یه غول رو از نزدیک ببینه و این جا بود که این قسمت تموم شد .
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
مهم ترین فکت این قسمت هم این هست که راوی داستان ارمین هستش .
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
خب این هم از این
این پست تموم شد و فردا قسمت دوم رو براتون میذارم و امیدوارم لذت ببرین❤
موضوعات:
𝑨𝑻𝑻𝑨𝑪𝑲 𝑶𝑵 𝑻𝑰𝑻𝑨𝑵,
برچسب ها:
attack on titan ,
mikasa ,
ackerman ,
eren ,
jager ,
shingeki no kyojin ,
season1 ,
episode1 ,
wit ,
29 ,
2013 ,
خلاصه ,
سوت ,
انیمه ,
anime ,
شروع ,
گوش ,
گوش دادن ,
پرنده ,
مردم ,
زندگی ,
عادی ,
شاد ,
سرزنده ,
ترس ,
دیوار ,
wall ,
غول ,
گل ,
جنگل ,
واحد شناسایی ,
لژیون گشت ,
ارن یگر ,
میکاسا آکرمن ,
میککاسا ,
ارن ,
کارلا ,
گریشا ,
شنل ,
بال ,
بالهای آزادی ,
آرایش نظامی ,
پلان ,
تیتراژ ,
اوپنینگ ,
خواب ,
بیدا ,
[ بازدید : 92 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]